کتابم بسته تو گنجه ست
نگاهم خیره به سقفه
یه چیزی می شنوم مثل
صدای سوت بی وقفه
اجاق خونه یخ کرده
اطاقم سرد و تاریک
کلاغِ تو حیاط می گه
بهار کوچه نزدیکه
یه گلدون پلاسیده
رو طاق خونه کز کرده
تو قابِ عکسِ رو دیوار
چهرهٔ زردِ یه مرده
به ساعت خیره می مونم
یه عمره عقربه ش خوابه
یه ماهی مرده تو تنگی
که خیلی وقته بی آبه
اجاق خونه یخ کرده
اطاقم سرد و تاریکه
کلاغِ تو حیات می گه
بهارِ کوچه نزدیکه
یه روزی بوی خوشبختی
می پیچه توی این خونه
دوباره برگا می رقصن
دوباره قُمری می خونه